محل تبلیغات شما

چادر و جانمازمو پهن کرده بودم که وقتی زنگ زد با خبرای خوب، سجده شکر به جا بیارم، آخ که نشد، به کی بگم از وقتی پیغام داد داره میره داخل اتاق دکتر رفتم نشستم تو تراس و به آسمون چشم دوختم تا شاید خدا رو ببینم، که وقتی زنگ زد و قسمم داد گریه نکنم از شدت بغض گلو درد گرفتم، که با همه ی این اتفاقات بازم نگران امتحانات منه که یه وقت نمره ام کم نشه، به کی بگم چقدر درد داره وقتی نتونی به کسی بگی چته، چقدر سخته بغض کنی ولی بخندی که روحیه اش رو نبازه، کاش میمردم، کاش میمردم برات.

***

اشکام بند نمیاد، خدایا نمیدونم بهت چی بگم، نمیدونم ازت چی بخوام، نمیدونم.

***



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها