محل تبلیغات شما

.

از چی بگم؟ از کدوم قسمت  این تراژدی؟ از اون جایی که دکتر پشت تلفن مثل ابر بهاری اشک میریخت و با هر قطره اشکش من بودم که فرو میریختم، از اونجایی که بهش گفتم پدر تو هم دختر داره و اگر یه لحظه به این فکر میکرد شاید برای دختر خودش هم روزی جدایی اتفاق میفته این حرفو نمیزد و بعد انقدر دلشکسته و دلگیر بودم که مجبور شدم تلفن رو قطع کنم تا صدای هق هقم رو نشنوه، از اینکه دکتر بهم گفت بعد از حرفهای پدرش دیگه خودش رو هم نمیشناسه حتی، از اینکه وسط هق هق گریه هامون نقشه های قشنگ کشیدیم و گفتیم حالا که خودشون اینطوری میخوان ما هم دورشون میزنیم، از اینکه دکتر چقدر با حرفهام و نقشه ام آروم شد، شب سختی رو گذروندیم، خیلی سخت.

***

الان فقط دلم میخواد بهش بگم  خیلی خوبه که دارمت، محکم ترین تکیه گاه و حامی دنیایی عشق من.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها